هیرایا زنی مرموز است که بیهوش در یک رودخانه پیدا شده است. او از خواب بیدار می شود و چیزی به یاد نمی آورد و نمی تواند صحبت کند. مردم شهر از هیرایا سوء استفاده می کنند، اما به نظر می رسد کسانی که این کار را می کنند، همیشه در نهایت با بدبختی مواجه می شوند.