خلاصه داستان: پس از یک طوفان زمستانی، پنج دوست را در یک کابین دورافتاده بدون برق و غذای کمی گرفتار میکند، بیحسی به آرامی سلامت عقل آنها را نشان میدهد زیرا هر یک از آنها تسلیم ترسی میشوند که ممکن است خود برف آلوده یا به نحوی بد باشد.
خلاصه داستان: کلویی مرگ خود را جعل می کند تا مدارک را از سردخانه بدزدد. Coroner از سردخانه به عنوان جلویی برای یک تجارت بیمار و پیچیده استفاده می کند. یک بازی ترسناک از موش و گربه در جریان است زیرا کلویی بیشتر از آنچه که چانه زنی می کند، درباره مردگان می آموزد.
خلاصه داستان: خانواده ای با دوستان دیرینه و دو فرزند خردسال خود به سفر آخر هفته می روند، اما وقتی بچه ها پس از ناپدید شدن یک شبه در جنگل، رفتار عجیبی از خود نشان می دهند، به چیزی فوق طبیعی مشکوک می شوند.