خلاصه داستان: اودی گوپتا خود را به عنوان مرد تنها ساکن بخش زنان می یابد. بی میلی او منجر به هرج و مرج، سردرگمی، کمدی و در نهایت رفاقت بزرگ با همکلاسی هایش می شود.
خلاصه داستان: ویکی با مادرش جوآن و پدرش جیمی زندگی می کند، مردی که در تلاش برای یافتن جای خود است. هنگامی که خاله ویکی، جولیا، پس از آزادی از زندان وارد می شود، حضور او گذشته را به شیوه ای خشونت آمیز و جادویی بازمی گرداند.
خلاصه داستان: انجی مصمم است کریسمس را به تنهایی بگذراند، اما سفر معمولی او به قطار کریسمس تبدیل میشود که او را در شهر زادگاهش در سال 2011 پیاده میکند.
خلاصه داستان: سرباز سابق بوفالو، مو واشنگتن، به غرب سفر می کند تا ادعای مالکیت یک معدن طلا را داشته باشد. پس از اینکه کالسکهاش در کمین قرار میگیرد، مو وظیفه دارد یک یاغی خطرناک را اسیر نگه دارد و باید از روزی که باند راهزن تلاش میکند او را آزاد کند، زنده بماند.