خلاصه داستان: در سال 2008، در آخرین ماه تابستان قبل از شروع دبیرستان، یک پسر 13 ساله آمریکایی تایوانی تأثیرپذیر آنچه را که خانوادهاش نمیتوانند به او بیاموزند را میآموزد: چگونه اسکیت بازی کند، چگونه معاشقه کند و چگونه مادرت را دوست داشته باشد.
خلاصه داستان: مروجهای بیوجدان بوکس، کتابسازان خشن، یک گانگستر روسی، سارقان آماتور بیکفایت و جواهرسازان ظاهراً یهودی برای ردیابی یک الماس گرانقیمت دزدیده شده میجنگند.