خلاصه داستان: وقتی دوستانش در پنجاب برای پاک کردن روند مهاجرت تلاش می کنند، یک سرباز سابق آنها را در یک سفر خطرناک برای ورود به بریتانیا بدون اجازه راهنمایی می کند.
خلاصه داستان: مایک او دانل از اینکه زندگی اش چگونه رقم خورده ناسپاس است. زمانی که سعی کرد یک سرایدار را در نزدیکی یک پل نجات دهد و به دنبال او در یک گرداب زمانی پرید، فرصتی برای بازنویسی زندگی خود پیدا می کند.
خلاصه داستان: هنگامی که کتی، یک زن معمولی، با پاکو، یک مرد معمولی آشنا می شود، اتفاقی جادویی رخ می دهد: یک داستان عاشقانه. از این اتحاد یک کودک خارق العاده متولد می شود: ریکی.