خلاصه داستان: سندی ، فارغ التحصیل مدرسه درام ، آسم دارد. امشب او در تئاتر اجرا خواهد کرد. قبل از آن ، او باید یک کلاس یوگا را آموزش دهد ، به عنوان دلقک کار کند و به یک استماع برود. در این معادله ، او باید در دوست پسر خود اسپیروس جای بگیرد.
خلاصه داستان: زنی که حافظه خود را از دست داده است در تلاش است تا گذشته خود را بازسازی کند در حالی که غذای ساده و در عین حال خوشمزه را برای کارگران یک میخانه ساحلی طبقه کارگر می پزد.
خلاصه داستان: پس از 20 سال، اودیسه سرانجام به ایتاکا بازمیگردد، جایی که میبیند همسرش توسط خواستگارانی که برای پادشاه شدن با هم رقابت میکنند زندانی شده و پسرش در معرض مرگ به دست آنهاست. اودیسه برای بازگرداندن خانواده و تمام چیزهایی که از دست داده است، باید خود را دوباره کشف کند...
خلاصه داستان: آنتیگونه از فرمان عمویش سرپیچی می کند که برادر خائنش باید دفن نشود و در نتیجه در زندگی پس از مرگ آرامشی پیدا نکند. با این حال، اقدامات او عواقب غم انگیزی دارد.