خلاصه داستان: در دهه 1890 وایومینگ، بوچ کسیدی و ساندنس کید گروهی از قانون شکنان را رهبری می کنند. هنگامی که یک سرقت قطار اشتباه می شود، آنها خود را در حال فرار می یابند که ژوله ای محکم بر پاشنه های خود دارند.
خلاصه داستان: ظاهر دلپسند یک شوهر پس از ازدواج او آشکار می شود و او خلق و خوی پارانوئید و فرار خود را بر روی همسرش آشکار می کند که به عصبانیت های خطرناک و غیرقابل پیش بینی تبدیل می شود.