خلاصه داستان: وقتی میکی اندرسون پس از ده سال زندان به زادگاهش برمیگردد، مصمم است سرانجام به زندگی خود ادامه دهد، اما جامعه نزدیک رودخانه ساویج اجازه نمیدهد او به این راحتی گذشته را فراموش کند.
خلاصه داستان: یک جفت خواهر و برادر را دنبال می کند که عاشق یکدیگر هستند اما به یکدیگر بی اعتماد هستند و با یک گروه کوچک به سفر رفتینگ در آب های سفید می روند. یکی از دوستان آنها از دوران کودکی خطرناکتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.