خلاصه داستان: خوک ویلبر از پایان فصل میترسد، زیرا میداند که در آن زمان، سر میز شام خواهد رفت. او با شارلوت، یک عنکبوت که در قلم او زندگی می کند، نقشه ای می کشد تا اطمینان حاصل کند که هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.
خلاصه داستان: ویلبر یک خوک مزرعه است که از اینکه سر میز شام بیفتد وحشت دارد. دوستش شارلوت که یک عنکبوت جذاب است به کمک او می آید. او کلماتی را در وب خود می بافد و کشاورز را متقاعد می کند که ویلبر خوک خاصی است که نمی تواند بکشد.