خلاصه داستان: جی پیمونت مامبلتاندر با شکوه، به برادرزادهاش از اسکاتلند که با لباسهای کیلت وارد میشود، استقبال میکند. بلافاصله او را برای یک شلوار مناسب نزد یک خیاط می برند.
خلاصه داستان: برای فرار از دست یک جنگل بان خستگی ناپذیر، ولگردهای کهنه، استن و اولی، به عمارت یک سرهنگ پناه می برند که برای آخر هفته خالی است. به زودی، یک زن و شوهر تازه ازدواج کرده به امید اجاره خانه می رسند. حق کجاست...
خلاصه داستان: یک مرد صادق که بین یک سنگ و یک مکان سخت گیر افتاده است، وقتی یک شعله قدیمی تهدید می کند که هم حرفه و هم ازدواج او را با یک عکس سازشکارانه از بین می برد، باید دعواهای شریک زندگی خود را بپوشاند. آیا او به او رحم خواهد کرد؟