خلاصه داستان: وقتی هواپیمای یک دیپلمات محترم منحرف میشود و در قلههای تبت سقوط میکند، او و سایر بازماندگان به صومعهای منزوی در شانگری-لا هدایت میشوند، جایی که با دعوت به ماندن کشتی میگیرند.
خلاصه داستان: یک ملوان پولینزیایی که به ناعادلانه پس از دفاع از خود در برابر یک قلدر استعماری زندانی شده است، توسط فرماندار فرانسوی جزیره خود تحت تعقیب بی امان قرار می گیرد.
خلاصه داستان: دونالد دائماً از عمل جادویی میکی سرزنش می کند، اما میکی در هر مرحله از او بهترین می کند. دونالد یک تپانچه جادویی را شلیک می کند که باعث می شود تمام وسایل صحنه در پایان بازی روی آنها بیفتند.
خلاصه داستان: میکی، دونالد و گوفی در حال تمیز کردن یک ساعت بزرگ هستند. از جمله عوارض: میکی با لک لک خوابیده ای که نمی خواهد برود دعوا می کند، دونالد در چشمه اصلی گیر می کند و گوفی وقتی ساعت به صدا در می آید داخل زنگ است...