خلاصه داستان: مردی که از آمریکای طبقهی بالای جامعه رها شده است، در طول مسیر روی سکوهای نفتی کار میکند، در حالی که زندگیاش در مجموعهای از کافهها، متلها و دیگر نقاط دیدنی سپری نمیشود.
خلاصه داستان: در نزدیکی یک صومعه دورافتاده بودایی، مرد جوانی عاشق خواهرش می شود و او را باردار می کند. پس از این که راهب متوجه می شود، مرد جوان دستیار یک مجسمه ساز چیره دست می شود تا کار او را پیچیده تر کند...