خلاصه داستان: مرد جوانی به نام کاسپار هاوزر در سال 1828 ناگهان در نورنبرگ ظاهر شد، به سختی قادر به صحبت کردن یا راه رفتن بود و یک یادداشت عجیب به همراه داشت.
خلاصه داستان: پس از اینکه پنج کودک دیوانه درگیر یک ون خراب می شوند، به یک اقامتگاه می روند و در آنجا شروع به کشتن افرادی می کنند که به آنها توهین می کنند یا با آنها بداخلاقی می کنند.
خلاصه داستان: یک تولید کننده از میلان به همراه همسرش کلارا و دختر نوجوانش به تعطیلات می رود. در همان هتل، فابیو لورنزی، نویسندهای بدون الهام و با بحران افسردگی، که سالها قبل معشوقه کلارا بود، اقامت دارد.