خلاصه داستان: یک مادر مجرد غیر متعارف در سال 1963 با دو دخترش به یک شهر کوچک ماساچوست نقل مکان می کند ، جایی که تعدادی از وقایع و روابط هم پیوندهای خانوادگی خود را به چالش می کشد و تقویت می کند.
خلاصه داستان: وقتی یک هیپوکندری می آموزد که در حال مرگ است ، او پیشنهادی را برای پرتاب خود در یک آتشفشان در یک جزیره گرمسیری می پذیرد و در طول مسیر آنجا می آموزد که واقعاً زندگی کند.