خلاصه داستان: سیمران که به سئول نقل مکان می کند، وقتی دایا، یک گانگستر، دوباره وارد زندگی او می شود، مضطرب می شود. او باید بین او و معشوقش آکاش که خواننده یک رستوران هندی است، انتخاب کند.
خلاصه داستان: جایی در شمال روسیه، در یک صومعه کوچک ارتدوکس روسی، مردی غیرعادی زندگی می کند که رفتار عجیب و غریبش راهبان همکارش را گیج می کند، در حالی که دیگرانی که از جزیره دیدن می کنند، معتقدند که این مرد قدرت شفا دادن، جن گیری شیاطین را دارد...