خلاصه داستان: من عصبانی نیستم. داستان نوید، دانشجوی ستاره دار و اخراجی دانشگاه است که -در حالی که سعی می کند کمترین نیازهای یک زندگی عادی را فراهم کند- سعی می کند وقتی با بداخلاقی های رایج در این کشور مواجه می شود عصبانی نشود...
خلاصه داستان: الفت فرزندانش را در سختی بزرگ می کند. او یک دختر و یک پسر به نام یونس دارد که در معدن مس کرمان کار می کند. یک روز در خانه یادداشتی با این ماساژ پیدا می کند: «من و دوستانم به عنوان سرباز وارد جنگ می شویم...
خلاصه داستان: یک زوج پیر تصمیم می گیرند پسر جانباز خود را از بیمارستان به خانه بیاورند. رضا (پسرشان) از اینکه در خانه است عصبانی است اما چیزی پیش می آید که همه آنها را غافلگیر کند.